چالش زاینده رود در شهر اصفهان
تینا رضاسلطانی: رودخانه زاینده رود یکی از مهمترین رودخانههای ایران است که از استانها و شهرهای مختلفی میگذرد و شهر اصفهان را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم میکند. پلهای متعددی از دیرباز تا به امروز روی این رودخانه ساخته شدهاند؛ پلهایی که از مهمترین جاهای دیدنی اصفهان به شمار میآیند و نشاط و طراوتی مثالزدنی را برای این شهر به ارمغان آوردهاند. زاینده رود برخلاف همه رودخانهها، بهجای آن که به دریا بپیوندد و به زیست خود ادامه دهد، در یک ناحیه کویری داخلی کشور فرو میرود و به سکون میرسد.
زاینده رود بزرگترین و پرآبترین رودخانه فلات مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس مرکزی سرچشمه میگیرد و در کویر مرکزی ایران بهسمت شرق پیش میرود تا در نهایت به تالاب گاوخونی برسد. این رودخانه با ۳۶۰ کیلومتر طول از استانهای چهارمحال و بختیاری، لرستان، اصفهان، یزد و شهرستانهای کوهرنگ، فارسان، بن، سامان، چادگان، لنجان، اصفهان، فلاورجان، خمینی شهر و مبارکه عبور میکند.
حوضه رودخانه زاینده رود ۴۱,۵۰۰ کیلومتر مربع است و جریان آب این رودخانه در مطلوبترین شرایط به ۱٫۲ کیلومتر مکعب در سال یا ۳۸ متر مکعب در ثانیه میرسد. این رودخانه که با نامهای زنده رود، زندک رود، زرین رود، زرن رود، زندرود، زرینهرود و زن رود نیز شناخته میشود،
رودخانه زاینده رود و پلهای تاریخی
زایندهرود، همواره رودخانهای دائمی بوده، اما طی دو دهه اخیر با باز و بسته شدن جریان آب، از حالت دائمی خارج شده است. ،بر پایه گزارش ایسنا، امسال نیز برای نخستین بار شاهد تصمیم تازهای بودیم و آن چهار مرتبه باز و بسته شدن آب در ۴۵ روز بود. که برخلاف تصور عدهای، بازگشایی آب در فواصل زمانی کوتاه، حیات پلهای تاریخی را به شدت با مخاطره روبهرو میکند.
حیات سازهها و پلهای تاریخی سوار شده بر رودخانه زایندهرود ارتباط مستقیمی با آب دارد، شاید با مشاهده عکسهای تاریخی، در برخی دورهها خشکی زایندهرود را مشاهده کنیم، اما در نظر داشته باشیم که این رودخانه در طول تاریخ هیچگاه به طور کامل و در مدت زمان طولانی و طی چندین سال خشک نبوده است. اگر امروز بنا بر این گذاشته شده که زایندهرود تنها به منزله کانال آبرسانی کشاورزی در نظر گرفته شود، چنین تصمیمی احتمال آسیب جدی به سازههای تاریخی را بالا میبرد.
پلهای تاریخی طی سالهای حیات خود به تعادل پویا رسیدند. این تعادل پویا به این صورت حاصل شده که سازه در چندصد سال با شرایط موجود خود تطبیق یافته است. پس با تحمیل شرایط جدید این تعادل و تطبیقپذیری با خلل مواجه و سازه دچار شوک و فشار هیدرولیکی میشود. در این خصوص میتوان شیشه یا حتی آجری را مثال زد که در فاصله زمانی کوتاهی، مرتب گرمی و سردی ببیند که مسلماً دچار آسیب می شود. آب نیز به دلیل ویژگیهایی که دارد در سازه نفوذ میکند. از آنجایی که سازه یا آجر هم پذیرای این آب است پس زمانی که آب برای مدتی جریان دارد و بعد این جریان قطع و این روند در فاصله زمانی محدودی چندین مرتبه تکرار میشود، پدیده انبساط و انقباض رخ میدهد و زمانی که سازه نتواند خودش را با شرایط تاره تطبیق دهد، در معرض آسیب سازهای قرار میگیرد.
مبحث آب برای برخی بنای تاریخی تهدید و برای بعضی دیگر فرصت است. در مطالعه و آسیبشناسی بناها نیز درمییابیم که برخی از آنها آبگریز و برخی آبپذیر هستند. ساختار پلها یا آبانبارها نیز آبپذیر است و آب برای آنها فرصت محسوب میشود. از سویی در رابطه با بناها و آب زایندهرود دو مبحث وجود دارد. نخست، منظر یا چشمانداز فرهنگی و بعد تعادل هیدرولیکی. اگر منطقه میمند یا ارگ بم ثبت جهانی شد در واقع این ثبت به دلیل همین منظر فرهنگی بود. بخشی از منظر فرهنگی پلها و رودخانه نیز آب است و نمیتوان آن را بدون آب تصور کرد و یا بخشی از این منظر را از بین برد. حال اگر تأثیر آب در پلها را یک فاکتور در نظر بگیریم، بحث حیات زایندهرود و تغذیه آبخوان، موضوع دیگری است که به تعادل کل بناها و درنهایت حفظ یک شهر کمک میکنند. اما درباره اینکه در شرایط فعلی چگونه میتوان از بروز چنین آسیبی برای پلها پیشگیری کرد، میتوان گفت که اگر قرار است آب در مدت کوتاهی مرتب باز و بسته شود، بهتر است به شکل کامل قطع نشده و بستر به شکل کامل خشک نباشد و جریان آب حداقلی برای حمایت از پایه سازهها وجود داشته باشد که چنین کاری غیرممکن نمیباشد.