شنیده ها

اخبار ایران و جهان

شنیده ها

اخبار ایران و جهان

شنیده ها: یکی از شخصیت‌های کلیدی در پیروزی انقلاب ۵۷، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکاست. هرچند نباید به تئور‌های توطئه‌ای که انقلاب را نتیجه تصمیم سیاستمداران خارجی نقلی می‌کنند، وقعی نهاد، اما کارتر با کاهش حمایت‌های خود از محمدرضا پهلوی، فرآیند سقوط رژیم شاه را فراهم کرد.

جیمی کارتر، سی و نهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، یکی از بازیگران و عوامل موثر انقلاب ۵۷ بود، اما غالبا درباره نقش کارتر در وقوع انقلاب غلو می‌شود؛ عده‌ای انقلاب را حاصل اراده او می‌دانند که این برداشت، از هر جهت نادرست است. گروهی دیگر نیز بالکل منکر نقش او در جریان انقلاب می‌شوند که این مطلب نیز صحت ندارد. این رخداد‌های چندین ساله داخلی در ایران بود که در نهایت به انقلاب ۵۷ ختم شد، رخداد‌هایی که می‌توان ریشه آن را در آغاز مبارزه مسلحانه با رژیم شاه در سال ۱۳۴۹ تا کودتای ۲۸ مرداد و حتی شکست مشروعه‌خواهان در انقلاب مشروطه دنبال کرد. رخداد‌هایی که عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی، مذهبی و ایدئولوژیک داشتند و تقلیل دادن رخدادی چنین دامنه‌دار، به تصمیم یک رهبر سیاسی خارجی، فهم توطئه باور و غیر علمی از تاریخ است.

«احمد اشرف»، سه بازیگر اصلی انقلاب ایران را آیت‌الله خمینی، محمدرضاشاه پهلوی و جیمی کارتر می‌داند. حتی اگر سخن اشرف را قبول نکنیم، بدون شک نمی‌توان نقش کارتر را در وقوع انقلاب نادیده گرفت؛ نقشی که بیش از همه چیز، ناشی از عوامل روانشناختی و سیاسی بود.

بده بستان شاه و کارتر؛ از گشایش‌های حقوق بشری تا تثبت قیمت نفت

حکومت محمدرضاشاه پهلوی به لحاظ روان‌شناختی و سیاسی به حمایت‌های ایالات متحده وابسته بود و مهمترین هم‌پیمان آمریکا در منطقه به حساب می‌آمد. در بحران انقلاب، که دولت پهلوی در حال سرنگونی بود، ایالات متحده به نحوی کاملا ناخواسته از هر گونه کمک به شاه خودداری کرد و فرایند فروپاشی رژیم پهلوی را سرعت بخشید. دولت کارتر، به شاه به عنوان متحدی قوی و مهم نگاه می‌کرد که تداوم حکومتش برای حفظ ثبات و امنیت در ایران، خاورمیانه و سراسر جهان مفید است. به استثنای برخی از مقامات دون پایه وزارت امور خارجه آمریکا، که به سقوط شاه به عنوان پیروزی  حقوق بشری نگاه می‌کردند، هیچ مقامی در دولت آمریکا خواهان پایان رژیم پهلوی نبود. تمام سیاست‌گذاران کلیدی ایالات متحده از جمله جیمی کارتر، زبیگنو برژینسکی (مشاور وقت امنیت ملی) و سایروس ونس (وزیر امور خارجه وقت)، با وجود اینکه تحلیل خاص خود را از بحران ایران داشتند، بر سر این نکته اساسی اتفاق نظر داشتند؛ اینکه رژیم شاه یا حداقل خاندان پهلوی باید بر سر قدرت باقی بماند. با این وجود، دولت کارتر با کوتاهی در نجات به موقع شاه، به پیشرفت انقلاب کمک کرد. گروهی هم معتقدند که فشار کارتر به محمدرضا شاه برای آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد فضای باز، باعث قدرت گرفتن مخالفان شاه و فروپاشی حکومت پهلوی شد.

اعضای دولت کارتر با وجود اینکه حکومت پهلوی را بر هر حکومت دیگری در ایران ترجیح می‌دادند، در مسائل مربوط به حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی منتقد حکومت پهلوی بودند. وقتی جیمی کارتر در سال ۱۹۷۷ میلادی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شد، محمدرضا پهلوی پیام تبریکی برای وی فرستاد، اما کارتر تا ۲۸ روز بعد پاسخی به این تبریک نداد. این تاخیر عجیب در پاسخ به تبریک شاه وی را نسبت به کارتر و دولتش بدبین کرد و با توجه به اینکه به تئوری توطئه نیز باور داشت، به تدریج به این باور رسید که متحدانش علیه او توطئه خواهند کرد.

به گزارش رویداد۲۴ کارتر پس از مدتی تلاش کرد رابطه خود با حکومت پهلوی را بهبود ببخشد؛ چرا که آمریکا شدیدا گرفتار بحران سوخت بود. در ۲۲ آبان ۱۳۵۶ محمدرضا شاه پهلوی و همسرش با دعوت رسمی جیمی کارتر به آمریکا سفر کردند. این آخرین سفر رسمی شاه به کشوری دیگر بود و در تاریخ معاصر ایران از اهمیت فراوانی برخوردار شد. در این سفر کارتر قول ارسال سلاح‌های پیشرفته به ایران را داد و محمدرضاشاه در مقابل قول داد قیمت نفت را تثبیت کند. کارتر همچنین به شاه توصیه کرد که زندانیان سیاسی را آزاد کرده و فضای باز سیاسی در کشور ایجاد کند.

اما سفر شاه به آمریکا، که قرار بود تضمینی برای قدرت حکومت پهلوی باشد، بیشتر نمایانگر تزلزل جایگاه وی شد. تصاویر محمدرضا پهلوی در حالیکه همراه با فرح دیبا در محوطه روباز کاخ سفید ایستاده و با دستمال اشک‌هایش را پاک می‌کرد، در تلویزیون و رسانه‌ها مننتشر شد و بازتاب گسترده داخلی و خارجی یافت. اشک‌های شاه حاصل گاز‌های اشک‌آور پلیس بود که برای متفرق کردن دانشجویان معترض حکومت پهلوی در برابر کاخ سفید تظاهرات کرده بودند.

 

سفر شاه به آمریکا

کارتر حدود یک ماه پس از این ماجرا به ایران سفر کرد تا خاطره تلخ سفر شاه را جبران کند. وی در تاریخ دهم دی ماه سال ۱۳۵۶ در سفری ۱۷ ساعته به همراه ۴۰۰ نفر از همراهانش به کاخ نیاوران آمده بود تا شب سال نو را در جزیره ثبات جشن بگیرد. این نخستین بار در تاریخ آمریکا بود که رییس جمهور آن کشور شب سال نو را بیرون از آمریکا و کاخ سفید سپری می‌کرد.

کارتر در سخنرانی معروف در کاخ نیاوران چه گفت؟

کارتر در کاخ نیاوران سخنرانی مشهوری کرد که به سخنرانی «جزیره ثبات» مشهور است و در آن ایران را نقطه امن خاورمیانه دانست: «دوستی نزدیک برای دو ملت ما بسیار پرمعناست. این بسیار نیکوست که در شروع سال جدید، ما وقت خود را با کسانی می‌گذرانیم که نسبت به آن‌ها اطمینان داریم و مسئولیت مشترکی را نسبت به حال و آینده احساس می‌کنیم. ایران به سبب رهبری داهیانه شاهنشاه یک جزیره ثبات، در یکی از آشوب‌زده‌ترین مناطق جهان است و این واقعیت مدیون شما اعلی‌حضرت و در نتیجه رهبری شماست و همچنین مدیون احترام و ستایش و مهری است که ملتتان نسبت به شما ابراز می‌دارد. ما در گیتی، سرزمین دیگری را نمی‌شناسیم که این‌چنین به ما نزدیک باشد و با آن برای امنیت متقابل نظامی‌مان برنامه‌ریزی کنیم. ما هیچ کشور دیگری را نمی‌شناسیم که با آن چنین مشاوره نزدیک درباره مسائل منطقه‌ای داشته باشیم، که مورد علاقه دو کشور ما باشد و هیچ رهبر دیگری نیست که من نسبت به او این چنین احساس عمیق سپاسگزاری و دوستی شخصی داشته باشم.»

جیمی کارتر تصور نمی‌کرد که اندک زمانی پس از سفرش به تهران، آتش انقلاب بالا بگیرد و رژیم شاه در خطر سقوط باشد. تظاهرات گسترده خیابانی از دی‌ماه سال ۱۳۵۶ آغاز شد و پس از شهریور ۱۳۵۷ با اعتصابات فلج‌کننده سراسری همراه شد. پس از تابستان ۵۷ و بالاگرفتن اعتصابات، تاکید و توصیه متحدان خارجی شاه به وی، گسترش برخورد قهری با مخالفان بود. حتی مقامات امنیّتی دولت کارتر چند بار از محمدرضاشاه درخواست کردند که «اعلیحضرت اجازه شلیک به سر و سینه معترضان را بدهند»؛ درخواستی که بسیاری از افسران ارتش شاهنشاهی و متحدان خارجی نیز پیشتر مطرح کرده و هر بار با مخالفت وی مواجه شده بودند.

 

چرا کارتر برای جلوگیری از سقوط پهلوی کاری نکرد؟

مقامات دولت ایالات متحده، هیچکدام شناخت مناسبی از وضعیت سیاسی ایران نداشتند. خود کارتر نیز به دلیل اختلاف نظر میان مشاوران امنیّتی و دیپلمات‌های وزارت خارجه، از اتخاذ تصمیمی واحد و منسجم برای حل بحران رژیم پهلوی عاجز بود. در وضعیتی که شاه نیازمند کمک و حمایت جدی و منسجم ایالات متحده بود، حمایت‌های ایالات متحده اغلب به گونه‌ای گسسته و نامنسجم صورت می‌گرفت و مشاوره‌های آمریکا به پادشاهی که از لحاظ روان شناختی کاملا به حمایت این کشور وابسته بود عمدتا متناقض و مبهم به نظر می‌رسید.

ایالات متحده در ماه‌های آبان و آذر سال ۵۷ بدون داشتن سیاست منسجم خاصی در قبال بحران ایران به برخورد‌های بی‌هدف و بی‌برنامه خود ادامه داد. دولت کارگری بریتانیا نیز همچون حکومت ایالات متحده، سیاست عدم مداخله را در پیش گرفت و این مسئله را به سر آنتونی پارسونز، سفیر خود در تهران، انتقال داد. سر آنتونی پارسونز معتقد بود ناآرامی‌های ایران بحرانی خاص ایران است که هرگونه دخالت خارجی در آن نه تنها هیچ کمکی نخواهد کرد بلکه باعث وخیم‌تر اوضاع خواهد شد. اتخاذ این رویکرد از سوی بریتانیا و ایالات متحده به هیچ عنوان برای شاه که در جریان انقلاب بر میزان وابستگی روانی‌اش به حمایت قدرت‌های خارجی افزوده شده بود، خوشایند نبود.

نهایتا افزایش اعتراضات، کارتر به واهمه انداخت و گزارش سالیوان، سفیر وقت آمریکا در ایران مبنی بر بیماری درمان‌ناپذیر شاه، کارتر را مصمم کرد که دست از حمایت وی بردارد و نهایتا در جریان کنفرانس گوادلوپ عدم حمایت ایالات متحده از حکومت پهلوی را اعلام کرد.

ماجرای نشست گوادلوپ چه بود؟

گوادلوپ نشست مشترکی بین چهار قدرت اصلی بلوک غرب یعنی آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی بود که از ۱۴ تا ۱۷ دی ماه سال ۱۳۵۷ در جزیره گوادلوپ که یکی از پنج شهرستان فرادریایی کشور فرانسه است، برگزار شد. چهار رهبری که در این کنفرانس قدرت‌های بزرگ غربی را نمایندگی می‌کردند، یعنی کالاهان، ژیسکاردستن، کارتر و اشمیت هر کدام روابط حسنه‌ای با محمدرضاشاه پهلوی داشتند.

والری ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه در کتاب خاطراتش درباره تصمیم کارتر برای عدم حمایت از شاه می‌نویسد: «پرزیدنت جیمی کارتر در کمال غافلگیری ما اعلام کرد ایالات متحد تصمیم گرفته دیگر از رژیم شاه حمایت نکند. بدون پشتیبانی ایالات متحد، این رژیم ازدست‌رفته است. من گزارش میشل پونیاتوفسکی را در یادداشتم که به اطلاعم رسانده بود، شاه کاملاً توانایی عمل دارد، البته لبریز از اندوه، خسته است. شاه مبنا را بر این نهاده بود که ایالات متحد همچنان از او حمایت خواهد کرد. اما در عرض یک هفته جهت باد تغییر کرده بود. جیمی کارتر ادامۀ روند آتی ایران را برای ما توضیح داد و گفت ارتش قدرت را به دست خواهد گرفت و نظم را دوباره در کشور برقرار خواهد کرد. او می‌گفت رهبران ارتش همگی طرفدار غربند، بیش‌تر آن‌ها در آمریکا آموزش دیده‌اند.»

کارتر که یک سال پیش به صورت غلوآمیزی از محمدرضاشاه تمجید کرده بود، این بار در کنفرانس گوادلوپ به حاضرین اعلام کرد که «آیت الله خمینی مرد باایمان و خداپرستی است و من هم با ایمانم پس خوب با هم کنار خواهیم آمد و ضمن اینکه شاه بیمار است و دیگر قادر به اداره کشور نیست.»

ژیسکاردستن نیز روابط بسیار خوبی با شاه داشت، به طوری که روابط ایران و فرانسه در دوران ریاست جمهوری او بسیار بهتر از دوره‌های پیشین شد. شاه نخستین میهمان خارجی ژیسکاردستن بعد از رسیدن به ریاست جمهوری بود و از اوایل دهه پنجاه نیز سفر به کشور فرانسه برای ایرانی‌ها بدون روادید ممکن شده بود. با وجود این روابط حسنه، ژِیسکاردستن نیز در گوادلوپ اعلام کرده بود «بهتر است شاه هر چه سریع‌تر ایران را ترک کند.»

جیمی کارتر خود بعد‌ها در خاطراتش نوشته  که در گوادلوپ حمایت بسیار کمی از شاه وجود داشت و همگی متفق‌القول بوده‌اند که شاه باید از ایران خارج شود. ظاهرا تنها هلموت اشمیت بود که رای ممتنع داشت.

شاه با نگرانی فراوان کنفرانس گوادلوپ را دنبال می‌کرد. وی در جریان رخداد‌های انقلاب دولت ایالات متحده و دولت بریتانیا را ناصادق می‌دانست و اعتقاد داشت که این دو کشور در حال توطئه علیه وی هستند. این باور شاه با وقوع کنفرانس گوادلوپ بدل به یقین شد.

امیر افشار قاسملو در خاطرات خود می‌نویسد: «اعلیحضرت آقای هوشنگ رام را مامور کردند که مرتب موضوع گوادلوپ را از رادیو تلویزیون‌های مختلف جمع‌آوری کند و هر روز آن‌ها را گزارش دهد. هوشنگ رام هم با من خیلی دوست بود و خیلی هم دقیق. او بود که می‌گفت این‌ها تصمیم‌شان را گرفته‌اند البته نمی‌گویند که شاه باید برود، ولی می‌گویند «گاندی دوم» باید به ایران بازگردد.» محمدرضاشاه خود متوجه رویگردانی متحدین سابق بود. وی بعد از خروج از ایران موضع کارتر را دلیل بالاتر رفتن میزان اعتراضات اعلام کرد و گفت: «کارتر هیچ شم سیاسی نداشت و به دلیل بی‌اطلاعی از گذشته ملل، تفاوت فرهنگ‌ها، روانشناسی و رفتار آن‌ها و ضعف تحلیل اوضاع جاری جهان و پیش‌بینی آینده، تحت تأثیر تلقین و نفوذ اطرافیان خود به‌ویژه برژینسکی ضد روس برای آمریکا در درازمدت مشکلات متعدد خواهد آفرید که رفع آن‌ها نیاز به هزینه کردن صد‌ها میلیارد دلار و حتی تحمل تلفات دارد.»

دلخوری شاه از کارتر

گزارش‌هایی که به کارتر داده بودند همگی سویه‌های خاصی داشت. سالیوان به وی گفته بود روحانیون و ارتش دو نیروی ضد شوروی هستند و خطر کمونیسم را از ایران دور می‌کنند. کارتر تا جایی پیش رفت که پس از انقلاب هم به مدت ده ماه اجازه ورود «رهبر داهی» را به آمریکا نداد و نهایتا با اکراه پذیرفت که محمدرضا پهلوی تنها برای درمان وارد آمریکا شود.

به گفته دوستان نزدیک شاه، از جمله اردشیر زاهدی، محمدرضاشاه در ایام پایانی عمر همواره از بی‌وفایی و نمک‌نشناسی کارتر و دیگر هم‌پیمانان سابق اش که دست از حمایت از وی برداشته بودند، گلایه می‌کرد. برای وی دردناک بود که هیچ کدام از این شرکا و دوستان سابق حتی حاضر به پذیرفتن وی در کشور خودشان به عنوان مسافر موقت نیز نبودند و مدام به اردشیر زاهدی می‌گفت: «اردشیر جان؛ این همه کشور در دنیا وجود دارد. یعنی هیچ جایی در دنیای به این بزرگی برای من نیست؟» البته شاه فراموش نکرده بود که انسان‌های بسیاری به‌واسطه عدم رواداری وی با مخالفان سیاسی‌اش دربه‌در شده بودند و نه در وطن خود و نه در هیچ جای دنیای به این بزرگی جایی برای رفتن نداشتند.

کسانی که از «بی‌وفایی» امثال کارتر و ژیسکاردستن در برابر شاه می‌گویند، متوجه نیستند که سیاست نه عرصه رفیق‌بازی و وفا و دیگر مفاهیم اخلاقی، بلکه رقابتی مبتنی بر منافع و قدرت است و تنها از منظر اخیر است که می‌توان کارتر را به دلیل عملکرد ضعیفش نقد کرد.اشتباه کارتر به ضررش تمام شد و بحران گروگان گیری هم به پای وی نوشته شد. کارتر به گزارش‌های سالیوان و پیغامی که از ایران دریافت کرده بود، دلخوش بود. اما بحران گروگان‌گیری تمام معاولات کارتر را برهم زد و او را تحت فشاری بی‌سابقه برد. مجموعه این عوامل باعث شد وی از رونالد ریگان در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورد. ریگانِ جنگ‌طلب، تساهلی با مساله گروگان‌گیری نداشت و تنها چند دقیقه پس از مراسم تحلیف ریگان گروگان‌های آمریکایی آزاد شدند.

منبع: رویداد 24