خطر انحطاط تمدن ایران؛ بیتوجهی به تهدیدهای محیط زیستی و کاهش تابآوری
شنیده ها: تغییر اقلیم، خشکسالی، پروژههای انتقال آب نامناسب و بیتوجهی به آمایش سرزمین موجب تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، خشک شدن رودخانهها و تالابها، فرونشست زمین در خیلی از دشتها و انتشار ریزگردها شده است.
فرهنگستان علوم هشدار داده است که با ادامه بیتوجهی به تهدیدهای محیط زیستی کشور، «پتانسیل انحطاط تمدن ایرانزمین قابل پیشبینی است».
به گزارش پیام ما ، شاخه بینگروهی محیط زیست فرهنگستان، تهدیدهای محیط زیستی کشور را برشمرده و با انتشار بیانیهای بلند درباره «کاهش تابآوری سرزمینی» زنهار داده است. این بیانیه بهدنبال نامههای رئیس فرهنگستان علوم، به رئیس مجلس شورای اسلامی درباره توجه جدیتر به تالابها و تغییر اقلیم در برنامه هفتم توسعه منتشر شده است و در آن به موضوعات مختلفی از جمله تغییر اقلیم، خشکسالی، گردوغبار، فرونشست، بحران آب، پسماند و آلودگی هوا اشاره شده و تاکید میکند: «وخامت وضع محیط زیست ایران یک خطر بالقوه بیثباتکننده امنیت ملی برای ایران است.»
شاخه بینگروهی محیط زیست فرهنگستان علوم در بیانیه خود با هشدار درباره رسیدن چالشهای فزاینده محیط زیستی ایران به «نقطه بحران» میگوید این چالشها «نه تنها باعث ایجاد مشکلات اجتماعی، سیاسی و امنیتی در داخل کشور شده، بلکه در آینده روابط ایران با همسایگان خود را نیز دچار چالش بیشتر خواهد کرد». این نهاد با اشاره به اینکه مشکلات محیط زیستی «امنیت، انسجام داخلی، سلامت عمومی، محیط زیست شکننده و اقتصاد کشور را تهدید میکند» در ۱۸ بخش نگاهی کلی به این چالشها داشته است. پرداختن به تهدیدهای محیط زیستی از سوی فرهنگستان علوم اگرچه به خودی خود امری مهم بهشمار میرود، اما بررسی این بیانیه نشان میدهد در برخی نقاط دچار اشکالاتی محتوایی است و با وجود پرداختن به مصادیق و آمار از بعضی جزئیات مهم جا مانده و بهبیان کلیات بسنده کرده است.
تغییر اقلیم و ناپایداری
نخستین موضوع این بیانیه تغییر اقلیم است. در این بخش با معرفی ایران بهعنوان یکی از آسیبپذیرترین کشورها آمده است: «ایران از نظر انتشار گازهای گلخانهای به ویژه دیاکسید کربن بر اساس آمار سال ۲۰۱۹ اولین کشور در خاورمیانه و هشتمین کشور در جهان است که به مدرنیزه نشدن و بهرهوری پایین صنعتی و تولید و مصرف غیربهینه محصولات هیدروکربوری، و عدم توسعه مناسب انرژیهای پاک و تجدیدپذیر در ایران مربوط است.» بر اساس این بیانیه، در حالی که منطقه وسیعی از کشور مستعد سیلاب است، گسترش بیرویه شهرها و از بین بردن جنگلها مزید بر علت شده و گرم شدن زمین و تغییر روند بارندگی منجر به خشکسالی و آتشسوزی در جنگلها شده است. در همین حال بعضی تخمینها نشان میدهد که ایران در قرن ۲۱ با افزایش بیش از ۲ درجه سانتیگراد میانگین دما و کاهش ۳۵ درصدی بارندگی مواجه خواهد شد.
گرمایش زمین و تولید گازهای گلخانهای
«میانگین دمای هوا از سال ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۲ حدود دو درجه در نواحی مختلف ایران گرمتر شده است. تمام تابستانهای سالهای اخیر، نسبت به ۲۰ سال گذشته به طور غیرمعمولی گرم و خشک بود و دماهای بسیار بالا و رطوبت کم در ماههای مرداد و شهریور بیشتر از خشکسالی طولانیمدت منطقه بود.» این بیانیه با این جملهها، هشدار میدهد که «اگر خاورمیانه در درازمدت به دلیل تغییرات اقلیمی خشکتر شود، توفانهای گردوغبار شدیدتر میشود».
در ادامه به این میپردازد که با خروج آمریکا از برجام در سال ۹۷ ایران هرگونه اقدام اقلیمی را به لغو تحریمها و همکاری و کمک جامعه بینالمللی موکول کرده و دولت مجبور شده است از نفت داخلی و مازوت استفاده کند تا گاز بیشتری برای صادرات باقی بماند و این موضوع موجب افزایش انتشار گازهای گلخانهای ایران شده است. طبق آمار شرکت پالایش و پخش فراوردههای نفتی ایران، صادرات مازوت ۷۹ درصد از کل صادرات محصولات پالایشگاهی ایران را تشکیل میدهد.
این بیانیه از سوی دیگر میگوید دههها تحریم ایالات متحده به شدت تلاشهای ایران برای مقابله با چالشهای محیط زیستی را مختل کرده است. بهطوری که آثار ثانویه تحریمها بهعنوان «کاتالیزور» منجر به تخریب بیشتر محیط زیست کشور شده است.
سرنوشت جنگلهای ایران تا ۷۵ سال دیگر
بر اساس این بیانیه طی شش دهه اخیر، میلیونها هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده است. مساحت جنگلهای ایران از سال ۱۳۶۹ از ۱۹ میلیون هکتار تا سال ۱۳۹۴ به ۷/۱۰ میلیون هکتار کاهش یافت؛ بنابراین «اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند». فرهنگستان علوم، ساخت و ساز، قطع غیرقانونی درختان، چرای بیش از حد مراتع و آتشسوزیهای جنگلی ناشی از تغییر اقلیم و «بیمبالاتی برخی افراد» را از عوامل مهم جنگلزدایی برشمرده است.
فرسایش خاک و بحران آبهای زیرزمینی
این بیانیه از سوی دیگر با ارائه آماری از وجود ۵۰ میلیون هکتار زمین قابل کشت در کشور میگوید: «کمتر از دو پنجم (۱۸ میلیون هکتار) در حال حاضر برای مصارف کشاورزی استفاده میشود، و کمبود آب بقیه را غیرقابل استفاده کرده است.» از سوی دیگر وزش باد به سطح زمین خشکیده، گرد و غبار را افزوده و افزایش آلودگی هوا موجب تشدید بیماریها شده است. این گزارش ادامه میدهد: «نرخ فرسایش در ایران نسبت به سطح آن هشت برابر میانگین جهانی -یکی از بالاترین ارقام و روندها در جهان – و بسیار نگرانکننده است.»
بحران فرونشست زمین بخشی مجزا در این بیانیه است: «برآورد میشود حدود ۶۶ درصد از دشتهای کشور در معرض پدیده فرونشست باشند (حدود ۱۲ میلیون هکتار)، که عمدتا به دلیل برداشت از سفرههای آب زیرزمینی رخ میدهد. متوسط حجم منابع آب تجدیدپذیر طبیعی ۱۱۰ میلیارد مترمکعب است و میزان منابع آب تجدیدپذیر قابل بهرهبرداری در حد میانگین، حدود ۷۰ میلیارد مترمکعب تخمین زده میشود. کسری تجمعی سفرههای زیرزمینی به ۱۳۰میلیارد مترمکعب رسیده و بر اساس آمار وزارت نیرو در سالهای ۹۲ تا ۹۷ میزان آب تجدیدپذیر در کشور، از ۱۴۰ میلیارد مترمکعب به ۱۰۵ میلیارد مترمکعب رسیده است. در سالهای گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند ادامه دارد.»
از سوی دیگر به شمار فزاینده چاههای مجاز و غیرمجاز در طول سالیان اشاره شده است: «در تابستان ۱۴۰۰ حدود ۳۵۰ هزار چاه غیرمجاز و حدود ۵۵۰ هزار چاه مجاز در کشور گزارش شد. تعداد چاههای غیرمجاز و مجاز ایران در سال ۵۷، حدود ۶۰ هزار حلقه بود. از کل بارندگی حدود ۷۲ درصد صرف تبخیر و تعرق شده و از بقیه که حجم تجدیدپذیر منابع آب کشور است، حدود ۱۱۰ میلیارد مترمکعب و حدود ۲۸ درصد از کل بارندگی حدود ۴۰۰ میلیارد متر مکعب است.» این بیانیه با اشاره به آثار منفی برداشت سالانه حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب از منابع آبهای سطحی و زیرزمینی میگوید: «کاهش عملکرد چاه، افزایش نفوذ آب شور به سفرههای زیرزمینی، افزایش فرونشست زمین، و تخریب آبهای زیرزمینی از پیامدهای نگرانکننده این روند است.»
شهرکسازی در شرایط بحرانی آب
در بخش دیگری از بیانیه به زبان آمار آمده است: «از مجموع ۴۰۰ میلیارد مترمکعب بارش سالانه، ۲۹۰ کیلومتر مکعب تبخیر و تعرق از دست میرود. ۱۱۰ کیلومتر مکعب در دسترس است که حدود ۹۴ درصد آن برای آبیاری حدود ۸ میلیون هکتار زمین استفاده میشود. افزون بر این میزان، متوسط حجم آب ورودی از رودخانههای مرزی حدود ۸ کیلومتر مکعب و حجم خروجی ۳۳ کیلومتر مکعب است. دبی چشمه ۱۱ کیلومتر مکعب و آب سطحی رودخانهها حدود ۱۰۰ کیلومتر مکعب و میزان نفوذ سالانه به سفرههای زیرزمینی ۵۱ کیلومتر مکعب برآورد شده است.» برپایه این بیانیه، آب زیرزمینی حدود ۶۰ درصد مصرف ملی را در سالها با بارش «عادی» تأمین میکند و بدون شک درصد بیشتری در خشکسالی طولانیمدت، از آبهای زیرزمینی تأمین میشود. «تنش آبی ناشی از بهرهبرداری غیراصولی از منابع آب بهویژه منابع آب زیرزمینی در بخش کشاورزی است. با بهرهوری بسیار پایین و تلفات ۳۰ درصدی محصولات کشاورزی و نبود قیمت مناسب آب و انرژی، چالش بزرگ در همه بخشها و بهویژه در کشاورزی است.» این بیانیه اضافه میکند: «تغییر اقلیم، خشکسالی، پروژههای انتقال آب نامناسب و عدم رعایت اصول و مبانی آمایش سرزمین در مکانیابی جمعیتی و صنعتی موجب تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، خشک شدن رودخانهها و تالابها، فرونشست زمین در خیلی از دشتها و انتشار ریزگردها شده است.»
نکته مهم دیگری که فرهنگستان علوم به آن پرداخته «استفاده نامتعادل از منابع آب و آمایش غلط سرزمین ایران به ویژه از سال ۱۳۴۰ به بعد» است که تمرکز نامتناسب جمعیت بهویژه به سوی مراکز استانها و به طور خاص به سوی تهران را به دنبال داشته است. اینجا درباره شهرکسازیها با وجود شرایط بحرانی آب هشدار داده شده: «از آنجا که قرار است وزارت راه و شهرسازی در نقاطی که زمین در اختیار دارد شامل شهرهای جدید، محدوده تحت مسئولیت بنیاد مسکن، شهرهای زیر ۵۰۰ هزار نفر جمعیت و به طور کلی زمینهایی که در بانک زمین به ثبت رسیده اراضی خود را به متقاضیان ساخت و سازندگان مسکن واگذار کند، مناطق با بیشترین تنش و بحران آب، باید با بیشترین اولویت مورد توجه واقع شوند تا چنین طرحهایی در مناطق دارای تنش بالای آب اجرا نشود.» طبق این بیانیه شهرکسازیهای جدید در مناطقی مانند استانهای تهران، البرز، کرمان، سمنان، یزد، اصفهان و خراسان جنوبی، باعث تنش بیشتر آبی در این نقاط میشود.
پتروشیمی میانکاله و خطر آلودگی خزر
بیانیه شاخه محیط زیست فرهنگستان علوم، در دو بخش به پتروشیمی میانکاله پرداخته است. جایی تحت عنوان «توسعه صنعتی در محدوده حریم تالابها» ماجرای توقف این پروژه در اوایل سال ۱۴۰۱ با دستور قوه قضاییه و شروع دوباره فعالیت آن از ابتدای تیر امسال مرور شده است و در جایی دیگر زیر عنوان آلودگی دریا آمده: «منبع اصلی آلودگی در دریای مازندران (کاسپین)، رودخانه ولگا با مقادیر زیادی فاضلاب صنعتی و شهری است. آب جاری در ۱۳۰ رودخانه به دریای کاسپین ریخته میشود و آبهای آلوده بزرگترین منبع آلودگی آن است. برداشت بیرویه شن و ماسه و آلودگی ناشی از فاضلابهای خانگی، شهری و صنعتی دو عامل مهم تخریب رودخانههای حوزه آبریز این دریا است. اکنون چالش تاسیس پتروشیمی در محدوده منطقه حفاظتشده میانکاله در جنوب شرق دریای کاسپین از نگرانیهای جدی در ایران است.» در این بخش همچنین به افزایش جمعیت، توسعه شهرنشینی، گسترش صنعت و استفاده غلط از منابع طبیعی پرداخته که سبب بروز آلودگی شدید محیط زیستی در خلیج فارس شده است که اکوسیستم آن را تا ۴۷ برابر حد طبیعی، آلوده کرده و به این طریق آبزیان و موجودات آن را با خطر نابودی مواجه ساخته است. این بیانیه ادامه میدهد: «استقرار انواع صنایع و استخراج منابع نفت و گاز و حمل و نقل و تردد ناوهای جنگی و ترافیک دریایی باعث شده خلیج فارس شرایط ویژهای داشته باشد. وجود تأسیسات پالایشگاهی و پتروشیمی در دریا و ساحل، این پهنه آبی را به یکی از آلودهترین دریاهای جهان مبدل ساخته است.»
انتقال آب به دلیل مکانیابی اشتباه شهرها
موضوع دیگر مورد بحث بیانیه، طرحهای مختلف انتقال آب در اطراف شهرهای بزرگ است. برای نمونه به «شهر جدید پرند» اشاره شده که مکانیابی آن «در کنار فرودگاه بینالمللی امام خمینی صورت گرفته است، ولی معلوم نیست چرا کمترین تدبیر لازم در زمینه تامین آب نشده است». از سوی دیگر «با مکانیابی پروژههای صنعتی در مناطق صنعتی در داخل فلات ایران، و استقرار جمعیت بیشتر، نیاز به انتقال آب درونسرزمینی باز هم بیشتر افزایش یافته است.» این در حالی است که «هر برنامه انتقال آب موجب بر هم زدن تعادل اکولوژیک در مبدا و مقصد انتقال میشود». فرهنگستان علوم هشدار میدهد: «افزودن شهرکهای جدید به مناطق خشک، یا توجه نکردن به بحران آب در طرحهایی با عنوانهای «واگذاری زمین به مردم برای ساخت ویلا و خانههای یک طبقه تا سه طبقه» یا «واگذاری زمینهای دولتی به مردم در قالب طرح خودمالکی» منجر به فشار دولتهای فعلی بر دولتهای بعدی برای اجرای طرحهای جدید انتقال آب خواهد شد.»
مختصری درباره حیات وحش و آلودگی هوا
بیانیه فرهنگستان علوم کمترین توجه را به حیات وحش داشته است. تا آنجا که در بیان آمار فقط به این پرداخته که تعداد سمداران نسبت به زمان تاسیس سازمان محیط زیست ۹۰ درصد کمتر شده است. این بیانیه بیتوجه به از بین رفتن زیستگاهها و دلایل آن مینویسد: «محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جزء آن حذف شود تمام چرخههایی که به آن وابسته است زنجیروار تخریب خواهد شد. حفاظت ملی بیش از پنجاه سال پیش در ایران آغاز شد و امروزه نزدیک به ۱۰ درصد از کشور حفاظت شده و باقی مانده است. حدود ۱۰۰ گونه از جانوران مهرهداران آسیبپذیر یا در معرض خطر هستند.»
در بخش آلودگی هوا نیز با بیان اینکه شمار روزهای آلوده افزایش یافته، ادامه میدهد: «خشک شدن تالابها با تولید گردو غبار و فعالیتهای صنعتی، با افزایش ذرات و گازهای خطرناک در هوا و همچنین افزایش حمل و نقل با افزایش آلایندهها در هوا بهویژه در شهرها همراه شده است. آلودگی صنعتی شهرها، که بیشتر تحت اثر سوختهای هیدروکربوری خودروها ایجاد میشوند، بهویژه در نیمه دوم سال با وارونگی هوا تنفس در شهرها را مشکل میکند.»
گتوند، چمشیر و بهرهبرداری ناپایدار از منابع آب
در بخشی دیگر با عنوان «توسعه و بهرهبرداری ناپایدار از منابع آب» به دو سد «گتوند» و «چمشیر» اشاره شده که روی سازند نمکی گچساران ساخته شدهاند: «اولویت ساخت سد، برای مهار و مدیریت آب و تولید برق، در محدوده خوزستان و منطقه پیرامون آن و تبعات آن، اگر در یک برنامه راهبردی برای توسعه پایدار سنجیده نشود، همچنان ساخت پروژههایی مانند سدهای گتوند و چمشیر که بر چالشهای پرشمار محیط زیستی منطقه افزودهاند، تداوم خواهد یافت.» بر اساس این گزارش سدسازی بیرویه در ایران یکی از مهمترین علت خشک شدن تالابها و رودخانههای کشور است و اکنون تالابهای ارومیه، بختگان، گاوخونی، پریشان و در شرایط بحرانی قرار دارند و علت به وجود آمدن چنین وضعیتی تامین نشدن حقابه آنها است. «برای حوضه آبریز دریاچه ارومیه ۱۰۴ سد تعریف شده بود که از این تعداد ۵۶ سد در دست بهرهبرداری است و حقابه مورد نیاز دریاچه در پشت این سدها ذخیره میشود. این سدها بدون آیندهنگری ایجاد شد و چاههای زیادی اطراف دریاچه ارومیه حفر شد، درصورتیکه بسیار قابل لمس بود که این کارها باعث خشک شدن دریاچه میشود.»
نقش دولت در توسعه دستوری است
موضوع دیگر این بیانیه بیتوجهی به محیط زیست در برنامه هفتم توسعه است که در نامههای رئیس فرهنگستان به قالیباف هم بر آن تاکید شده. در این بخش آمده است: «برنامههای عمرانی و توسعه ایران نشان میدهند که در تشویق و حفظ محیط زیست، نقش دولت در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به جای ترویج رقابت، کارایی و حفاظت از طریق ساز و کار بازار، عمدتاً دستوری و نظارت مستقیم بوده است.» در ادامه چهار محور اساسی در حوزه محیط زیست در برنامه ششم توسعه یادآوری شده، اما میگوید که برنامههای «توسعه اقتصاد کمکربن، توسعه فناوری سبز، بهبود کیفیت آب و هوا و کنترل گازهای گلخانهای» برای کاهش آلایندهها، عملیاتی نشده، چون ضمانت اجرایی برای آن وجود نداشته است. این بیانیه ادامه میدهد: «در لایحه برنامه هفتم توسعه مباحث محیط زیستی در فصل سوم مورد تاکید اندکی قرار گرفته است. مصوبات قبلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در کمیسیون زیربنایی و تولید مجمع مبنی بر مواردی بود که عملاً در نسخه نهایی برنامه هفتم توسعه مورد توجه قرار نگرفته که این موضوع موجب نگرانی است.»
در بخش راهکارها باز هم بر پیشنهادهای قبلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۱۴۰۱ تاکید شده است؛ پیشنهادهایی که در بعضی موارد از جمله «افزایش حداکثری تولید نفت خام و گاز طبیعی با سرمایهگذاری و مشارکت داخلی و خارجی در اکتشاف و تولید مخازن و میادین مشترک» و «افزایش ظرفیت تولید صیانتشده نفت و گاز در مخازن غیرمشترک با تاکید بر بهبود مستمر ضریب بازیافت با سرمایهگذاری داخلی و خارجی» توجهی به الزامات محیط زیستی ندارد. دو پیشنهاد دیگر نیز این است: «بهبود شاخصهای عملکردی محیط زیست، کاهش سالانه آلودگی هوای کلانشهرها و مدیریت اثرات و عوارض تغییر اقلیم با استفاده از ظرفیتهای ملی، منطقهای و بینالمللی». شاخه بین گروهی محیط زیست فرهنگستان علوم در نهایت بیش از همه بر آموزش در مدارس و دانشگاهها تاکید کرده تا فرهنگ توجه بیشتر به محیط زیست ترویج شود.