تبعات جنگ ایران و اسرائیل
تینا رضاسلطانی: جنگ، درگیری شدید مسلحانه میان دولتها، حکومتها، جوامع یا گروههای شبهنظامی مانند مزدورها، شورشگران و شبهنظامیان است. از آنجا که جنگ یک درگیری مسلحانه ی واقعی، ارادی و گسترده بین جوامع سیاسی است میتوان آن را نوعی خشونت سیاسی تلقی کرد. هنگامی که جنگ (و دیگر گونههای خشونت) در جریان نباشند وضعیت صلح و آشتی برقرار است.
در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) ریچارد ارت اسملی (برنده جایزه نوبل)، جنگ را به عنوان ششمین معضل (از میان ده معضل) که جوامع انسانی را تا پنجاه سال آینده تهدید میکنند معرفی کرد. در سال ۱۸۳۲ (۱۲۱۱) ژنرال کارل فون کلاوزویتس، فرمانده و نظریهپرداز نظامی پروسی در رسالهای به نام «پیرامون جنگ» چنین تعریفی از جنگ ارائه داد: «جنگ عملی مبتنی بر زور است تا دشمنان را مجبور به انجام خواستهمان کنیم.
هر چند برخی از پژوهشگران، جنگ را غیرقابل اجتناب و جزء جداییناپذیر فرهنگ انسانی میدانند اما دیگران بر این باورند که جنگ تنها در شرایط اجتماعی فرهنگی یا زیستمحیطی خاص گریزناپذیر است.
فناوریها و پتانسیلهای جنگ که با سرعت زیاد رشد میکنند را میتوان به شکل یک زنجیره تاریخی نگاه کرد. در ابتدای این زنجیره جنگهای قبیلهای دوران پارینهسنگی قرار دارد. در آن جنگها سلاح غالب سنگ و چماق بود و در نتیجه تلفات جانی کمی به دنبال داشت. در سوی دیگر این زنجیره جنگ اتمی قرار دارد؛ جنگی که میتواند انقراض نسل بشر را به همراه داشته باشد.
تأثیر جنگ ایران و اسرائیل بر کشورهای همسایه
گسترش دامنه درگیری میان ایران و اسرائیل، کشورهای همسایه مانند لبنان، سوریه، ترکیه - عراق، اردن و مصر را با تهدیدات جدی مواجه کرده است. افزایش بیثباتی امنیتی، فعال شدن گروههای نیابتی، خطر حملات موشکی و شکلگیری موج جدید پناهجویان، شرایط منطقه را بهشدت شکننده کرده است.
همچنین کشورهای خلیج فارس که زیرساختهای انرژی و تجارتشان به ثبات منطقه وابسته است، نگران پیامدهای نظامی و اقتصادی این بحران هستند.
جنگ ایران و اسرائیل از منظر بین المللی
مداخله نظامی احتمالی ایالات متحده یا متحدانش میتواند منافع و پایگاههای آنان را هدف مستقیم حملات قرار دهد و دامنه بحران را از سطح منطقهای فراتر برده و به یک بحران جهانی تبدیل کند. بیثباتی گسترده ناشی از جنگ میتواند درگیریهای نیابتی را در لبنان، سوریه و عراق احیا کرده و توازن شکننده خاورمیانه را به هم بریزد.
این شرایط، همراه با اختلال در تنگه هرمز — گذرگاهی که حدود یکسوم نفت و یکپنجم گاز مایع جهان از آن عبور میکند — میتواند موجب جهش شدید قیمت انرژی و آغاز بحران جهانی در این حوزه شود.
گسترش درگیری میان ایران و اسرائیل پیامدهای ژرف و چندلایهای برای خاورمیانه و فراتر از آن به همراه دارد. این جنگ، علاوه بر تحمیل خسارات گسترده به دو کشور درگیر، موجب تشدید بیثباتی امنیتی و افزایش فعالیت گروههای نیابتی در کشورهای همسایه مانند عراق، اردن و مصر شده و کل منطقه را در معرض تنشهای فزاینده قرار داده است.
در سطح بینالمللی، اختلال در بازار انرژی، حملونقل دریایی و زنجیره تأمین کالا—بهویژه در گذرگاههای حیاتی مانند تنگه هرمز و کانال سوئز—خطر بروز شوکهای اقتصادی فراگیر را بهدنبال دارد.
بخشهای کلیدی اقتصاد جهانی، از جمله انرژی، بازارهای مالی و تجارت بینالمللی، بهویژه در کشورهایی که به درآمدهای نفتی متکی هستند، در برابر این بحران بیشترین آسیبپذیری را دارند و اثرات آن میتواند بهسرعت به سراسر جهان سرایت کند.
در حالیکه تداوم جنگ میتواند ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقه و نظام جهانی را وارد یک بحران مزمن کند، هنوز روزنههایی برای کاهش تنش و بازگشت به مسیر دیپلماسی باقی مانده است.
هرچند نشانههایی از تمایل ایران به تنشزدایی دیده میشود، این امر بیش از آنکه ناشی از ابتکار صلحجویانه باشد، حاصل آسیبپذیری راهبردی تهران در برابر فشارهای نظامی و اقتصادی است. با این حال، ابتکارات دیپلماتیک برخی بازیگران بینالمللی، بهویژه کشورهای اروپایی، میتواند در مدیریت بحران نقش مهمی ایفا کند.
با وجود این، فقدان اعتماد متقابل، نبود اراده سیاسی مؤثر و وابستگی دو طرف به سیاست بازدارندگی، تحقق یک صلح پایدار را با چالشهای جدی مواجه کرده است. در صورتی که بازیگران منطقهای و جهانی نتوانند از فرصتهای محدود موجود برای مصالحه بهره بگیرند، تداوم این درگیری نهتنها هزینههای انسانی و اقتصادی سنگینی به همراه خواهد داشت، بلکه آینده ثبات در خاورمیانه و امنیت بینالمللی را برای سالها تضعیف خواهد کرد.