پایان ماه عسل دولت و فرصتی که از دست رفت/ چرا دولت برای اعلام عفو عمومی و امکان بازگشت ایرانیان خارج از کشور منفعل بود؟
شنیده ها: دولت مسعود پزشکیان در همان ماههای اول فرصت داشت تا لشگر بیجیره مواجبی را که در دست براندازان خارج از کشور و فاندبگیر کشورهای دیگر اسیر شدند، از این شرایط خارج کند و به لحاظ سیاسی در موقعیتی قرار دهد که دستکم اگر مدافع حاکمیت و دولت نیست، در نقش سیاهی لشگر براندازان هم ظاهر نشود. اما این فرصت از دست رفته است.
فرصت چند ماه ابتدایی دولت زودتر از آنچه فکرش را بکنند از دست رفت و دستاوردی برای دولت باقی نگذاشت. دستاوردی که میتوانست به مجموعه دولت و نظام کمک کند تا از میزان لشگر براندازی کاسته شود. با اعدام جمشید شارمهد در ایران، دولت آلمان حتی از دوتابعیتیهای ایرانی هم خواست به کشورشان سفر نکنند.
ما خوش خیال بودیم که انتظار داشتیم دولت این فرصت را غنیمت دانسته و به جای تعلل و دست، دست کردن، فرصت بازگشت ایرانیان را به کشور فراهم کند. اما دولتها در ایران هنوز نفهمیدند که «فرصتها دائمی نیست.» فرصتها همچون ابرهای زودگذری هستند که اگر قدر آنها را در نیابید، به سرعت از بالای سرتان عبور میکنند.
ماههای اول هر دولتی از آن جهت فرصت مهمی است، چون میزان مخالفتها در پایینترین شرایط و میزان حمایت از دولت در اوج خود قرار دارد. با گذر زمان مخالفان داخلی و خارجی هر دولتی خود را بازیابی میکنند. هواداران هم با ارزیابی عملکرد در عزل و نصبها میزان حمایتشان از دولت کاسته میشود.
دولت مسعود پزشکیان در همان ماههای اول فرصت داشت تا لشگر بیجیره مواجبی را که در دست براندازان خارج از کشور و فاندبگیر کشورهای دیگر اسیر شدند، از این شرایط خارج کند و به لحاظ سیاسی در موقعیتی قرار دهد که دستکم اگر مدافع حاکمیت و دولت نیست، در نقش سیاهی لشگر براندازان هم ظاهر نشود. اما این فرصت از دست رفته است.
حالا نگاه کنید روند تحولات چنان سرعتی گرفته که حواشی آن هم قابل کنترل نیست. درحالی که در همان ماههای اول امکان این وجود داشت تا یک عفو عمومی برای بازگشت هنرمندان که در سال ۸۸ یا ۱۴۰۱ مهاجرت کردند (و حالا در شرایط مناسبی زندگی نمیکنند) امکان بازگشتشان مهیا شود، فرصت از دست رفت. درحالی که این فرصت وجود داشت که همه آنها که در وقایع ۱۴۰۱ با گذاشتن یک استوری در اینستا و یا حضور در یک تجمع در طرف دیگری ایستاده بودند و حالا برای بازگشت به کشور و دیدن خانوادهها واهمه دارند را آرامش و امنیت برای رفتوآمد بخشید، امروز میبینید که روزبهروز براندازی با امید بازگشت ترامپ و یا درگیریهای منطقهای جان تازهای گرفته است. میبینید که وزارتخارجه آلمان بعد از اعدام جمشید شارمهد به ایرانیان مقیم آلمان هم اعلام میکند که به ایران سفر نکنند.
بیشتر بخوانید:سونامی مهاجرت؛ آینده نامعلوم در انتظار جهان/ مقاصد جدید چگونه ظهور کردند؟
زمانی که در ابتدای دولت پزشکیان پرستو صالحی با انتشار یک ویدئو اعلام کرد به دنبال راهی برای بازگشت به کشور و دیدن مادر بیمارش است، در یادداشتی نوشتم: «امروز شرایطی وجود دارد که سیستم بتواند همان معاملهای که در پاییز ۱۴۰۱ با دستگیرشدگان اعتراضات انجام داد، با ایرانیان خارج از کشور انجام دهد. همان اتفاقی که باعث شد معترضی که زندان رفته بود، به جای آنکه تبدیل به «مبارز» شود، در همان وضعیت اعتراضی باقی بماند.»
به طور طبیعی اپوزیسیون برانداز خارج از کشور که براندازی برای او تبدیل به یک شغل شده، نیاز به طرفدار دارد. حتی اگر این طرفداران در حکم سیاهی لشگر باشند. برای آنها فرقی نمیکند که تا چه اندازه این افراد در مرام و مسلک براندازی ثابتقدم باشند. مهم این است که نشان دهند هوادارانی دارند و به واسطه اتکا به آنها «بودجههای» مورد نیاز را از هر کجا که ممکن باشد، دریافت کنند. این افراد شغل و حرفه زندگیشان براندازی است و بدون براندازی حتی قادر به تامین معاش خود نیستند. این افراد به هیچ وجه از عادیشدن مسیر بازگشت ایرانیان خارج از کشور رضایت ندارند. برای آنها بهترین شرایط این است که هر روز بر تعداد ایرانیان خارج از کشور افزوده شود و لشگر آنها قویتر از قبل نمایش داده شود.
با وضعیتی که در آن قرار داریم، امروز حتی اگر مجموعه حاکمیت هم بخواهد لشگر برانداز را خلع سلاح کند، دیگر امکان این کار فراهم نیست. این فرصتها تنها در مقاطعی خاص که امید به براندازی کاهش پیدا میکند ایجاد میشود و اگر از دست برود، معلوم نیست در عمر یک دولت دوباره تکرار شود.