در اقتصاد ایران نهتنها طیب نیا که حتی نوبلیست اقتصاد هم نمیتواند کار کند/ به دنبال دلایل استعفای طیب نیا در دولت روحانی بروید/ قیمت بنزین در ایران به تناسب دستمزدها گران است
شنیده ها: یک کارشناس مسائل اقتصادی میگوید: وزیر اقتصاد باید دید بلندمدت داشته باشد. دید بلندمدت هم در یک دوره چهار ساله جواب نمیدهد، برای اینکه لوازمش نیست، ملزوماتش نیست، شرایطش نیست و بسیار مشکل است. آقای طیب نیا اقتصاددان خوبی است، اما فکر کنید که چرا در زمان آقای روحانی ایشان استعفا کرد؟ بهدلیل همین معضلات ساختاری که در برابرش بود. بهدلیل همین ساختار معیوب اقتصاد سیاسی، رانتی. نه آقای طیب نیا و نه حتی یک نوبلیست اقتصاد نمیتواند در این ساختار معیوب اقتصاد سیاسی رانتی دستوری نفتی ایدئولوژیک و واپسگرا کار کند. معلوم است که اقدامها با شکست مواجه میشود.
چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در حالی یک سال زودتر از موعد برگزار شد که شاید کمتر کسی تصور میکرد بعد از سقوط بالگرد سید ابراهیم رئیسی و همراهان بار دیگر در زمانی کمتر از ۵۰ روز یک دو قطبی تازه شکل بگیرد.
هر چند در نهایت در مرحله اول انتخابات ۶۱ درصد واجدین شرایط در انتخابات حاضر نشدند، اما دستکم در دور دوم انتخابات شاید شکل گیری همین دو قطبی بود که توانست میزان حاضرین در عرصه انتخابات را تا ۴۹ درصد یعنی ۱۰ درصد بیش از دور اول افزایش دهد. اما در نهایت نیز در دو قطبی ایجاد شده میان سعید جلیلی و مسعود پزشکیان، این پزشک جراح متخصص قلب بود که توانست با پیروزی بر دیپلماتی نه چندان معتقد به دیپلماسی، به ایستگاه پاستور برسد.
اما به نظر میرسد مسعود پزشکیان حالا راه دشواری پیش رو خواهد داشت، راه دشواری که به نظر نمیرسد به راحتی از آن خلاصی یابد.
اقتصاد۲۴ برای بررسی وضعیت پیش روی دولت چهاردهم و کابینه مسعود پزشکیان به سراغ دکتر محمود جامساز، اقتصاددان و کارشناس اقتصادی رفته و پرسشهای خود را با وی طرح کرده است که در ادامه میخوانید:
**اکنون در کشور یک انتخابات زودهنگام را پشت سر گذاشته ایم و در نهایت هم آقای مسعود پزشکیان برنده این انتخابات شد. اکنون، اما چند مساله مطرح است. بیشترین فشار نیز اکنون در حوزه سیاست خارجی و در واقع اقتصاد است که نام آقای طیب نیا برای وزارت اقتصاد مطرح است. از طرف دیگر برخی کارشناسان میگویند ما اقتصاددان خوب نمیخواهیم. اکنون نیازمند مذاکره کننده خوب هستیم؛ چون لزوما نمیشود با تکیه بر حل بحرانهای اقتصادی، مشکل کشور را حل کرد. شما فکر میکنید کشور اکنون به چه سمتی پیش میرود و اولین اقدامهایی که آقای پزشکیان باید برای بهبود شرایط انجام دهد چیست؟
- در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، آنچه پررنگتر از همه چیز بود، عدم اقبال اکثریت واجدان شرایط به انتخابات بود که علتش را باید در ناکارامدیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر سیاستهای دولتهای پیشین اعم از اصولگرا و اصلاح طلب جستوجو کرد. اگر به روند متغیرهای مهم اقتصادی که صرف نظر از دولت مستقر، چه اصلاح طلب و یا اصولگرا در هر دوره، نسبت به دوره قبل نامطلوبتر شده نگاه کنیم، سطح تورم و قدرت خرید و رفاه جامعه کاهش پیدا کرده، فقر و نارضایتیها و مطالبات فروخفته اقشار مختلف جامعه افزایش یافته است.
همین مساله رویکرد سلبی اکثریت رای دهندگان به انتخابات را آشکار میکند، رویکردی که ممکن است با به قدرت رسیدن رئیس جمهور از هر جناح و ناتوانی یا فراموشی در به فعل درآوردن عهد و پیمان داده شده در کارزار انتخاباتی، به واکنش ایجابی تبدیل شود. اصلاح طلبان با فروکاستن و تنازل مطالبات سیاسی خود نظیر آزادی بیان، توسعه سیاسی و حقوق بشر، توانستند پس از یک قهر بزرگ انتخاباتی مجددا در پشت پزشکیان که خود را اصولگرای اصلاح طلب مینامد، وارد عرصه قدرت سیاسی شوند.
البته درجه مشارکت آنها در قدرت، پس از معرفی کابینه و عزل و نصبهای جدید قابل ارزیابی است، چرا که با احتمال قریب به یقین، کابینه، ترکیبی از اصولگراها و دیگر جناحها تشکیل شود؛ لذا این انتظار نیست که کابینه در دست اصلاح طلبان باشد. علت هم این است که اصلا قرار نیست راه رئیسی تغییر پیدا کند، چون بارها خود پزشکیان اعلام کرده که همان برنامههای سیاست کلی در راستای هدایتهای رهبری را انجام میدهد. اتفاقا از رهبری نیز تشکر کرده که اگر ایشان نبود، نامش از صندوق خارج نمیشد؛ لذا مطالبات و تغییرات بنیادین که مستلزم انجام کمترین تغییر در سیاستهای کلی یا سیاستهای عمق راهبردی نظام است قاعدتا از حدود اراده و اختیار دولت خارج است؛ لذا دولت ناتوان از انجام آن است. اما با این وصف، پزشکیان وعدههایی در راستای اصلاح امور اقتصادی، از جمله مهار تورم، رشد اقتصادی، حقوق و دستمزد، قیمت بنزین، احترام به حقوق بانوان و بسیاری موارد دیگر داده و گردن خود را در ایفای این تعهدات گرو گذاشته است.
پزشکیان گفت رشد اقتصادی بدون ارتباط با جهان محقق نمیشود. برای تحقق چنین رشدی ۲۰۰ میلیارد دلار سالانه مورد نیاز است که البته کارشناسان میزان آن را بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تخمین زدهاند. پزشکیان نیز نظر کارشناسی آنها را گفته است. همچنین گفت که بدون سرمایه گذاری نه اشتغال ایجاد میشود و نه تولید. همینطور پزشکیان تاکید داشت که هیچ کشوری بدون سرمایه گذاری خارجی و صادرات نتوانسته رشد اقتصادی داشته باشد.
اما برای جلب سرمایه هم با غرب باید رابطه تجاری و مبادلات مالی برقرار کنیم. این مسائلی که رئیس جمهور منتخب گفت، صراحتش در جلب سرمایه خارجی از طریق ایجاد روابط تجاری و تبادلات مالی با غرب و جای دیگر، انتقاد شدید از بدعهدی تجاری چینیها در مورد بازپرداخت پول نفت و دادن کالای بنجل به ما نشان میدهد که ایشان در صدد تغییراتی در سیاست خارجی است؛ که البته تحقق آن مستلزم تغییر در رویکردهای سیاست های کلی نظام است که هرگونه تصمیمی در این حوزه مختص رهبری است. وی همچنین گفت که قرار نیست دولت، برنامه جدیدی بنویسد. هر دولتی که سر کار آید باید برنامه موجود را که سیاستهای کلی است اجرا کند. این یعنی چه؟ مفهومش این است که ساختار ثابت است، اما کارگزار تغییر کرده است.
اگر رئیس جمهور نتواند درباره حوزهٔ سیاست خارجی که تاثیرگذاری مستقیم در اقتصاد و وضعیت معیشت مردم و امور اجتماعی و... در کشور دارد؛ تصمیم بگیرد، او تنها به یک کارگزار تنزل میکند.
مبارزه با فساد گسترده، متناسب سازی دستمزد و تورم، حمایت از نخبگان، احتراز از قیمت گذاری دستوری، اصلاح وضعیت نابسامان بورس، مخالفت با هر نوع ارز غیر آزاد غیر از غذا و دارو، دخالتهای ناروای دولت در کسب و کارها و فعالیتهای بخش خصوصی، کاهش حجم حدود سه میلیون میلیارد تومانی بدهی دولت به نظام بانکی و صندوقها و سایر نهادهای غیر دولتی، لزوم واردات خودروهای کم مصرف، مبارزه با تورم و فقر و نوید برخورداری مردم از یک زندگی شایسته به جای یک زندگی حداقلی بخور و نمیر و رفع فیلترینگ و بسیاری موارد دیگر از وعدههای آقای پزشکیان بود.
پزشکیان خود را با این وعدهها در مقابل ملتی قرار داد که مطالبات و خواستهای بهحقی دارند که باید انجام شود. این مطالبات تنها مختص افرادی که رای دادند نبود. بیش از نیمی از واجدین شرایط البته با استناد به آمارهای دولتی که رای ندادند نیز آن مطالبات را دارند. اینک که رئیس جمهور آمده، شهروندان انتظار دارند که بههرحال با این قولهای محکمی که داده و گردن خود را گرو گذاشته، تغییر و تحولاتی در جهت بهبود شرایط بسیار نامطلوب جامعه ایجاد شود. بهر تقدیر همه بر تحقق این اهداف و وعدهها چشم دوختهاند.
** اشاره کردید به ۶۱ درصدی که رای ندادند. با روندی که اکنون توضیح دادید و ۶۱ درصد واجدین شرایطی که در انتخابات حاضر نشدند، اکنون پزشکیان چه مسیری را پیش روی خود میبیند و این که سهم جناحها از دولت چطور خواهد بود؟
کابینهای که تشکیل میشود، احتمالا ترکیبی از اصلاح طلبان و سایر جناحهاست. این یعنی یک کابینه اصلاح طلب در کار نیست بلکه همه جناحها را در بر میگیرد؛ بنابراین پزشکیان نمیتواند آزادی عملی که فقط اصلاح طلبان در نظر داشتند و پشتیبانش بودند و برای آن به صحنه آمدند، داشته باشد. اصلاح طلبان به این امید آمدند که قدرت را بهدست بگیرند اما به تدریج نظیر آنچه ابتدای انقلاب رخ داد، شکل گرفت همانطور که روشنفکران و آقایان بازرگان، سنجابی و فروهر و جبهه ملی به امید اینکه پس از پیروزی انقلاب دموکراسی مورد نظر خود را مستقر کنند، آمدند اما قافیه را باختند و حذف شدند.
اینک نیز اصلاح طلبان با همین ایده که قبلا آزموده شده و به خطا رفته است؛ قدم به میدان برای کسب قدرت گذاشته اند. البته گذر زمان بسیاری از معادلات صدر انقلاب را تغییر داده و امیدوارم که آنان دچار اشتباه محاسبه نشده باشند. اکثریتی که مشارکت نکردند، عدهای هم نیستند که مطالبه گری نکنند.
این عدم مطالبه گری نیز از ناامیدی میآید، اتفاقا به دلیل این که فکر میکردند هر دولتی روی کار آید، ناتوان از انجام تعهدات خویش است، رای ندادند. چون بههرحال مخالف بودند و این شیوه انتخابات که شورای نگهبان، چند نفر را تعیین کرده و میگوید به اینها رای دهید و این یعنی حق در معرض انتخاب شدن که از نخبگان سلب شده را قبول ندارند.
سالهاست که این رویه ادامه دارد و هر بار با ریزش آراء مواجه بوده ایم، زیرا اقتصاد بیشتر تحت سلطه سیاست قرار گرفته و اسباب تنزل وضعیت معیشتی و رفاه و شرایط اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی جامعه را فراهم آورده است.
اینک، اما دکتر پزشکیان برآمده از هر طیف و جناحی، با وعده و عیدهایی که تحقق آن مطلوب هر ایرانی وطن پرستی است سکان هدایت دولت را به دست گرفته، چه کسانی که در انتخابات مشارکت کرده و یا نکرده اند، به دنبال تحقق این وعدهها و رهایی کشور از بحرانهایی است که زندگی را بر آنان تلخ کرده است.
حال باید دید، دکتر پزشکیان با توجه به موانع ساختاری پیش رو، چگونه به وعدههای خویش عمل میکند. موفقیت او خواست همه مردم است و اگر در این مسیر مقهور هستههای سخت قدرت که تغییر وضع موجود را بر نمیتابند شود، بدیهی است که مطالبات جامعه بر زمین خواهد ماند که در این صورت استعفای وی و بیان حقایق، نقطه عطفی را در واکنش ایجابی جامعه رقم خواهد زد که مسیر دستیابی به مطالبات مردم را تغییر خواهد داد.
اما بههرحال آقای پزشکیان برای ایفای تعهدات خویش با بحرانهای زیادی ناشی از عدم تفاهم و سنگ اندازی گروههای مخالف و آنهایی که انجام هر گونه تغییر را در تعارض با منافع خود میپندارند روبهرو خواهد شد. نهادهای قدرتمند اقتصادی و سیاسی متعددی در تمام ارکان سیاسی و اقتصادی کشور نفوذ مؤثر دارند و در مقابل پزشکیان ایستاده اند؛ که او باید در برابر آنان دست به انتخاب بزند و احتمالا هزینههای سیاسی بالایی را هم باید تحمل کند.
جلیلی رقیب انتخاباتی او بود. وقتی اعلام نتایج شد، در نطقی گفت که «کار ما از قبل شروع شده بود، اکنون هم که نتیجه انتخابات معلوم شده است، ما محکمتر از گذشته ادامه میدهیم» یعنی اینها از صحنه بیرون نمیروند، اینها همچنان در صحنه هستند. یک بار دیگر گفته بود کارهایی که میخواهیم به آقای پزشکیان میگوییم. اگر انجام نداد کار دیگر میکنیم. اینها یعنی چه؟ یعنی از هم اکنون برای پزشکیان سنگ اندازی میکنند.
جریان جلیلی، یک جریان بنیادگرایی انقلابی است که از زمان احمدی نژاد به منابع کشور دسترسی پیدا کرد و پول به این جریان تزریق شد. این روند مجوزهای خاصی به آنها داد که اینها همواره بهصورت دولت در سایه که من عنوان دولت پنهان را مناسبتر می دانم، و در زمان همه دولتهای مستقر وجود داشته اند.
اینک هم همینطور است؛ فرقی نکرده است. جلیلی گفته ما هستیم و کار را هم محکمتر ادامه میدهیم. اگر پزشکیان بخواهد در قامت یک رئیس جمهور تحول خواه همانطور که قولش را داد ظاهر شود با چالشهای متعدد داخلی و خارجی روبهروست؛ در حالی که فاقد ابزار قدرت متناسب با تامین مطالبات مردم است.
آقای پزشکیان در پوشاندن جامه عمل به قولهایی که داده و نتیجه آن نجات مردم از فقر و فلاکت و تورم است، قطعا به پوسته سخت خطوط قرمز سیاستهای عمق استراتژیک نظام برخورد میکند و قادر به گشودن گره کور مشکلات و مطالبات تلنبار شده جامعه نخواهد بود.
پاسخگویی به مطالبات انباشت شده مردم، اما مستلزم چیست؟ مستلزم گذر از مسیری است که احتمالا با سیاستهای عمق راهبردی نظام در تعارض است. کما این که بدون تعیین تکلیف مسائلی نظیر انرژی هستهای، تحریمها، FATF و کنوانسیونهای مرتبط به آن مانند CFT و پالرمو و پولشویی و... و نیروهای نیابتی، جهاد اسلامی، نابودی اسرائیل، دشمنی با استکبار جهانی در راس آن آمریکا، بدون تردید امکان استقرار روابط مسالمت آمیز با کشورهای توسعه یافته و قرار گرفتن در چرخه اقتصادی و تبادلات تجاری و بانکی جهانی و ارتقای تجارت خارجی برای جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی و تکنولوژی روزآمد در راستای افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد ملی و سرانه واشتغال، وجود ندارد؛ یعنی این موارد باید تعیین تکلیف شود.
** در مورد FATF نیز دیدیم که به صراحت در مناظرهها گفته شد سعید جلیلی مانع بوده و به روایت آقای پورمحمدی شخص آقای جلیلی نخواسته این مساله به نتیجه برسد. حال با این شرایط تصور میکنید که آیا همین FATF را دولت آقای پزشکیان میتواند حل کند؟ مساله دوم، بازگشت مکانیسم ماشه است که بهنظر میرسد خیلی جدی است.
- بله. اتفاقا امثال آقای جلیلی بدشان نمیآید حتی مکانیسم ماشه هم اجرا شود؛ برای اینکه اصولا کسانی که مخالف FATF و کنوانسیونهای وابسته به آن هستند، همان کسانی هستند که با تحریمها موافقند و آن را نعمت و فرصت می نامند؛ یعنی اینها در تحریمها سودهای هنگفت به جیب میزنند. اینها کاسبان تحریم هستند.
اگر این وضعیت تغییر کند، نمیتوانند به اهداف شخصی خود برسند. اینها سودهای هنگفت میبرند. معلوم نیست این پولها را کجا میبرند. این همه فساد، این همه اختلاس، در دور زدن تحریمها، چقدر منابع کشور به هدر میرود. بالاخره عدهای باید در اینجا درآمد داشته باشند. عدهای باید حامی باشند؛ و الا هر آدم عاقلی میداند اگر قرار باشد کشوری در تحریم باشد، توسعه در آن اتفاق نمیافتد. اما وقتی برخی مسئولان میگویند توسعه، توطئه غرب است، معنیاش چیست؟ این به مفهوم آنست که اینان فاقد تفکر و اندیشه توسعهگرا هستند. این تفکر زمانی ایجاد میشود که تغییرات پارادیمی در اندیشه سیاستگذاران بهوجود آید.
در مورد FATF باید عرض کنم که حدود ۵ سال است که در مجمع تشخیص مصلحت نظام مانده و تعیین تکلیف نشده است. ظاهرا جمهوری اسلامی دو مورد از پروتکلهای FATF را تصویب کرده که یکی مبارزه با پولشویی است و دیگری اصلاح قانون «مبارزه با تأمین مالی تروریسم» که یک مورد جایگزینی است.
** خب وقتی ۵ سال است در مجمع تشخیص مصلحت نظام معلق مانده چه تضمین یا شرایطی برای اجرایی شدن آن لازم است؟
- بله حدود پنج سال است که در مجمع است و هنوز تعیین تکلیف نشده و از اختیار دولت هم خارج است. فی الواقع مجمع تشخیص مصلحت نظام باید تشخیص دهد FATF به نفع کشور است یا به زیان کشور.
این در حالی است که حتی اگر فرض کنید تحریمها برداشته شود، روابط مسالمت آمیز هم با غرب برقرار شود، حتی برخی از مسائل تنش آفرین خاورمیانه هم حل شود و روابط ایران با کشورهای خارجی نیز از لحاظ تجاری برقرار شود، بدون پذیرش FATF چگونه تبادلات پولی و بانکی خود را با کشورهای جهان انجام دهیم؟
بنابراین FATF یکی از مسائل مهمی است که سرنوشت اقتصاد کشور یعنی رفاه، آسایش و امنیت خاطر مردم که مهمترین هدف نهایی دولتهاست به آن مرتبط است. یکی از علل ناکامی ما همین عدم پیوستن به FATF است.
آنوقت مجمع تشخیص مصلحت نظام که باید بنا بر مصالح ملی کشور که قاعدتا باید مصلحت نظام نیز باشد عمل کند، ۵ سال آن را متوقف کرده است. به چه بهایی؟ چرا باید این طور باشد؟ چرا مجمع تشخیص مصلحت نظام باید مسالهای را که در ارتباط مستقیم با رفاه و اقتصاد و معیشت مردم است بلا تکلیف بگذارد.
این تنها یکی از معضلات پیش روی دکتر پزشکیان است و موانع بسیاری فراروی سیاستگذاریهای پزشکیان وجود دارد و او بر همه واقف است. خطوط قرمز بسیار هستند و رئیس جمهور همانطور که گفته به آنها پایبند است، اما معلوم نیست به چه پشتوانهای وعدهها و قولهای محکمی به ملت ایران داده است.
نباید فراموش کنیم، که رئیس جمهور، دومین شخص نظام و اولین شخصیت اجرایی کشور و مجری قانون اساسی است؛ لذا تامین بسیاری از مطالبات جامعه به اراده و قدرت مدیریت و عملکرد او مرتبط است. در سیاستگذاریهای داخلی در راستای ایفای تعهدات و وعدههایی که به مردم داده است، تا آنجایی که تحت تاثیر سیاست خارجی به بن بست نخورد، یعنی به آن خط قرمزها اصابت نکند، قادر به ایفای نقش موثر است. مانند کارهایی که میتواند در کوتاه مدت انجام دهد و جلب اعتماد کند؛ ازجمله تامین مطالبات اقشار مختلف جامعه مانند بازنشستگان، کشاورزان و فرهنگیان و... که هر روز به خیابان میآیند و مطالبات و اعتراضات خود را فریاد میزنند و گوش شنوایی هم برای شنیدن آنها وجود ندارد، صیانت از آزادیها و حقوق مدنی جامعه؛ اینها را میتواند در کوتاه مدت انجام دهد. لحاظ حق مالکیت، احترام به حقوق زنان، جلوگیری از هرگونه تعرض زبانی و فیزیکی به آنان، باز گرداندن اساتید اخراجی به دانشگاهها، تضمین استقلال و حرمت نهادن به کلیه نهادهای آموزشی، جمع کردن بساط گشت ارشاد یا پروژه نور و انجام اقداماتی از این دست، آثارش خیلی زودهنگام در جامعه منعکس میشود.
همه اینها، از تدوین برنامه مهمتر است، از برنامه ریزی مهمتر است. مبارزه با فساد و مفسد بهطوری که آثارش در جامعه خیلی زود آشکار شود. مردم باید ببینند او واقعا این کارها را انجام میدهد، جلوی فساد را میگیرد، منابع را بیخود تلف نمیکند، تسهیلات بانکی رانتی به شرکتهای کاغذی خود بانکها تعلق نمیگیرد، این کارها را که میتواند بکند. اینها کاری به سیاستهای خارجی و تحریمها ندارد. اینها کارهایی است که رئیس جمهور در داخل میتواند انجام دهد. مثلا در حال حاضر با کمبود برق مواجهیم، یعنی بحران انرژی و آب و در زمستان با کمبود گاز.
**به نظرمی رسد که بحران انرژی در ایران از همیشه جدیتر شده است.
- بله می بینیم اکنون هم کارخانهها دستکم دو روز در هفته برق ندارند. میدانید چه صدمهای از این قطعی برق میبینند و چقدر زیان میبینند؟ این زیانی که از قطعی برق میبینیم از تراز مثبت تجاری در حوزه برق ما بیشتر است؛ بنابراین آقای پزشکیان در نبود منابع سرمایه گذاری میتواند در کوتاه مدت صادرات برق را متوقف کند. حالا تراز تجاری برق هم صفر شود، اشکال ندارد. الان مردم در بیبرقی رنج میکشند. در بعضی از نقاط جنوبی کشور از گرما میمیرند. همین روند نیز چقدر از رشد اقتصادی کم میکند؟ چقدر اشتغال را کاهش میدهد؟ چقدر کارخانهها را به زیان میاندازد؟
**مساله دیگری که واقعا جدی است در دولت، قیمت سوخت و بنزین است. به نظر شما رئیس جمهور منتخب با این مساله چه خواهد کرد؟
- تعیین قیمت بنزین برای همه دولتها بحرانی است. یکی از معضلاتی که در زمان روحانی پیش آمد، این بود که ناگهان بنزین سه برابر شد. دیدید که چه فاجعهای رخ داد. حالا آقای پزشکیان گفته اگر بخواهم بنزین را افزایش دهم، با موافقت مردم افزایش میدهم. این یعنی چه؟ چطور با موافقت مردم افزایش دهد؟ مردم باید نماینده داشته باشند. نماینده مردم چه کسانی هستند؟ نمایندگان مردم، نمایندگان مجلس هستند. از چه کسی میخواهد موافقت بگیرد؟ از مردم موافقت بگیرد که قیمت سوخت را بالا ببرد؟ اصلا قیمت سوخت ما با توجه به حداقل دستمزدی که داریم در قیاس با کشورهای دیگر، گرانترین سوخت است.
این را در مصاحبهها و مقالههایم گفته ام به تفصیل هم در مورد عربستان و کویت و امارات و.. گفتم که یک کارگر با حداقل دستمزد در عربستان، چندین برابر ما میتواند بنزین خریداری کند؛ بنابراین بنزین ما نسبت به دستمزدی که میگیریم ارزان نیست و گران هم هست. ضمن اینکه اگر قرار باشد قیمت بزنین را بالا ببرند، آنوقت گفتند میخواهیم در قبالش یارانه دهیم.
یکبار آقای پزشکیان در یکی از مناظرهها صحبت از یارانه ۱۰ میلیون تومانی در ماه کرد و گفت راحت میشود ۱۰ میلیون تومان در ماه یارانه داد. نمیدانم ایشان بر اساس چه منابعی در راستای تأمین آن حساب باز کرده است. ۱۰ میلیون تومان یارانه برای ۶۰ میلیون نفر میشود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان. این مبلغ از کجا تأمین می شود؟ قیمت بنزین را باید چند برابر کنند که یارانه ۱۰ میلیون تومانی در ماه تامین شود؟ نمیدانم بحثهای بدون پشتوانه چرا اصلا مطرح میشود؟ بحث بنزین یکی از بحثهای عمیق است.
بنزین کالایی است که اگر گران شود در تمام امور مردم تاثیر میگذارد، چون همه مردم مصرف کننده هستند، همه مردم به کالا نیاز دارند، به خدمات نیاز دارند. همه کالاها باید از مبدایی به مقصدی حمل شوند. هزینه حمل را بالا میبرد. بالا رفتن هزینه حمل، هزینههای عمومی کارخانهها و قیمتهای تمام شده را بالا میبرد، سطح عمومی قیمتها را بالا میبرد و تورم ایجاد میکند.
** با این شرایط پس دولت چهاردهم باید با مساله سوخت و بنزین چه کند؟
- مساله پیچیده و بغرنجی است که نمیشود دولتی بگوید و یکدفعه انجام بدهد. آقای روحانی گفت من صبح بیدار شدم و دیدم بنزین اینقدر گران شده است. این چه حرفی است که یک رئیس جمهور میزند؟ رئیس جمهوری که خودش را اصلاح طلب میداند.
در فدرال رزرو وقتی میخواهند نرخ بهره را ۲۵ صدم تغییر دهند، ماهها در موردش مطالعه و پژوهش میکنند، کنکاش میکنند. بعد از مثلا یکی دو سال، نرخ بهره را ۲۵ صدم درصد افزایش میدهند.
در مورد نرخ بنزین که با معیشت مردم سروکار دارد، با اقتصاد کشور سروکار دارد، تاثیرگذار در زندگی روزمره مردم است نیز مگر میشود یک شبه تصمیم بگیرید که مثلا نرخ بنزین را ۴۰ یا ۵۰ هزار هزار تومان کنید؟ این حرفها از کجا میآید؟ پشت آن چه تفکری است؟ چه اندیشهای است؟ چه عقلانیتی است؟ اصلا در برنامههایی که میدهند، در صحبتهایی که میکنند، عقلانیت عملی وجود ندارد. عقلانیت عملی یعنی تناسب بین اهداف و ابزار. هدفی را تعیین میکنند، ابزارش را ندارند که به آن برسند. برای چه اصلا مطرح میکنید؟
علی ایحال گفتم آقای پزشکیان میتواند کارهایی را انجام دهد. مثلا گفتم استادان اخراجی را میتواند به دانشگاه برگرداند؛ کاری که اثر فوری در جامعه دارد. میتواند فشار را از روی بانوان بردارد. این اثر زودهنگام دارد، در جامعه منعکس میشود. جلوی صادرات برق را بگیرد. میتواند این بحران را قدری تخفیف دهد یا مثلا از اقدامات خلق الساعه نظیر صدور مقررات و دستورالعملهایی که باعث قفل شدن فعالیتهای بخش خوصی به نفع رانت خواران میشود جلوگیری کند.
این کارها را که میتواند بکند. دست سودجویان و صاحبان قدرت و نفوذ سیاسی را از حوزهٔ واردات کوتاه کند. دست الکاپونهای اقتصادی سیاسی را از بورس که اکنون به تسخیر آنان درآمده و به یک کازینوی بزرگ تبدیل شده کوتاه کند.
پزشکیان میتواند انضباط و اخلاق در بروکراسی و احترام به ارباب رجوع را در دیوانسالاری برقرار کند. اینها کارهایی است که رئیس جمهور خیلی راحت میتواند انجام دهد. متأسفانه در حال حاضر در بسیاری از ادارات دولتی واقعا طوری با ارباب رجوع برخورد میشود که وی را از مراجعه متأثر و پشیمان میسازد. اخلاق بوروکراسیچ را که میتواند رئیس جمهور ترویج دهد. چگونه با ارباب رجوع برخورد کنند. بازتاب این اقدامهای کوتاه مدت بدون تردید، اسباب جلب اعتماد عمومی را که بزرگترین سرمایه اجتماعی است نسبت به دولت فراهم میکند. سال هاست یک فاصله عمیق، گپ بزرگ یا یک دیوار بلند بین دولت و ملت یا حاکمیت و ملت از عدم اعتماد ایجاد شده است که دولت در راستای موفقیت خود باید آن را برقرار کند.
** شاید به نوعی نیز نماد این گپ و دیوار بزرگ را در عدم مشارکت ۶۱ درصدی شهروندان نیز شاهد بودیم.
- دقیقا همین است! امسال مشارکت با ضرب و زور و کارهای دیگر حدود ۴۰ درصد شد. نمیخواهم وارد جزئیات این ماجراها شوم، ولی در حقیقت اکثریت نشان دادند که مخالف روندهای موجود هستند. مگر اینکه اقداماتی انجام شود که اعتماد عمومی جلب شود. وقتی اعتماد بین دولت - ملت برقرار شود، به تقویت اراده دولت هم در ارائه خدمات بهتر به مردم میانجامد. ارادهاش را تقویت میکند و در تحقق بخشیدن به وعدهها جسورترش میکند.
وقتی میبیند مردم از او حمایت میکنند و از اقداماتش راضی هستند، او را بیشتر تشویق میکند که در ایفای تعهدات قبلیاش بیشتر مصمم باشد. البته در این مسیر، دولت در خنثی سازی بسیاری از کارشکنیها و بحرانهای ساختگی و اتهام زنیها از سوی کسانی که با انجام اصلاحات، منافع آنها در خطر قرار میگیرد، با چالشهای بسیاری روبهروست که ناگزیر باید هزینههای سیاسی آنها را هم تحمل کند و پا پس نکشد؛ بنابراین آقای پزشکیان بسیار راه سخت و پیچیدهای در پیش دارد.
معضلات آنقدر پیچیده و عمیق است که با برنامه ریزیهای کوتاه مدت که مثلا یک وزیر اقتصاد بیاید و کار را انجام دهد، حل نمیشود. وزیر اقتصاد باید دید بلندمدت داشته باشد. دید بلندمدت هم در یک دوره چهار ساله جواب نمی دهد. برای اینکه لوازمش نیست، ملزوماتش نیست، شرایطش نیست و بسیار مشکل است.
توجه کنید که آقای طیب نیا اقتصاددان خوبی است. اما فکر کنید که چرا در زمان آقای روحانی ایشان استعفا کرد؟ بهدلیل همین معضلات ساختاری که در برابرش بود. بهدلیل همین ساختار معیوب اقتصاد سیاسی و رانتی. نه آقای طیب نیا و نه حتی یک نوبلیست اقتصاد نمیتواند در این ساختار معیوب اقتصاد سیاسی رانتی دستوری نفتی ایدئولوژیک و واپسگرا کار کند.
معلوم است که اقدامها با شکست مواجه میشود. اصلا نمیتواند برنامه ریزی کند. این است که فکر میکنم زیاد نمیتوان به اقدامهای بلندمدت دل بست. اگر آقای پزشکیان هنری داشته باشد، با کمک افراد شاخص مانند امثال آقای طیب نیا و دیگران و گزینشهایی که مبتنی بر تخصص و مبتنی بر بینش و دانش و آگاهی آن فرد و دور از رانت بازی و جناحی گرایی و خویشاوند سالاری است امیدی هست که بههرحال اقدامهایی در کوتاه مدت برای بهبود شرایط انجام شود؛ والا کار بسیار مشکلتر از اینها خواهد بود. من نمیدانم اگر آقای پزشکیان سر وعدههای خود باشد، اما به سبب معضلات ساختاری و سنگ اندازیهایمخالفان قدرتمند، قادر به انجام آنها نباشد، آیا دوام میآورد؟ آیا استعفا میدهد؟ در هر حال موفقیت او به فرو کاستن سنگینی بار ناکامیهای جامعه میانجامد.